محل تبلیغات شما
خب یه روز که من خواب بودم سر صبح گوشیم خاموش بود روشنش کردم دیدم مامان جوجه زنگ زده بهش زنگ زدم و گفت داریم میایم اونجا و دل جوجه برات تنگ شده گفتم باشه قدمتون رو چشم مثل فشنگ افتادم به جون خونه

این روزا + روز معلم

یهو دلم خواست بنویسیم...

این هفته خود را چگونه گذراندید.

جوجه ,زنگ ,رو ,گفتم ,خب ,مامان ,مامان جوجه ,جوجه که ,خود جوجه ,اس خود ,که نیست

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

شرکت بیمه میهن ( سهامی عام ) مین و زندگی